۱۳۸۷ خرداد ۲۶, یکشنبه

خانه مادربزرگ

مادربزرگ
مرور می کند خاطره ها را
گذشته ها
کودکیهای خانواده
شیطنتهای دایی ها و خاله ها
...
...
...
لبخندهای مادر
و شعف نوه ها و نتیجه ها
واشتیاق مادربزرگ برای گفتن و گفتن
..
اردیبهشت است
تقلای ماه برای رهایی از ابهت سرو کهنسال
وخلوت من
سالهای دور
شلوغی های اطراف سرو ما
جست و خیزهای کودکانه
دادوبیدادهای مادر بزرگ
گبه های رنگین
رفت و آمدها
حضور آرام آرام نوه ها
هجرت دایی ها و خاله ها
و
ناگهان
مرگ پدربزرگ
و آغاز سرود تنهایی های مادر بزرگ
...
...
ماه خسته و نومید
مغلوب جنگ قامت سرو
درفکر غروب است
و چشمان خیس مادربزرگ
سرشار از تمنای ماندن
بدرقه می کند خداحافظی را
وتکرار حدیث زندگی
و..